لغتنامه دهخدا
عقر. [ ع ُ ] (ع اِمص ) عدم حمل . (اقرب الموارد). نازایی . گویند لقحت الناقة عن عقر؛ یعنی پس از نازایندگی آبستن شد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) کوشک . (منتهی الارب ). قصر. (اقرب الموارد). || فرودگاه قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دنباله ٔ حوض ، یا