فراسوواژهنامه آزادفراسو به معنی آنسو ، پیشوند در زبان ادبیات پارسی ، یکی از کهن ترین واژه ها در زبان بارسی
ادامۀ فراسوupward continuationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ میدان پتانسیل در ترازی بالاتر از ترازی که میدان در آن اندازهگیری شده است
واکۀ مرکب فراسوclosing diphthongواژههای مصوب فرهنگستانواکۀ مرکبی که از حالت نسبتاً باز به حالت نسبتاً بسته میگراید متـ . مصوت مرکب فراسو، واکۀ دوگانۀ فراسو، مصوت دوگانۀ فراسو
فراسوواژهنامه آزادفراسو به معنی آنسو ، پیشوند در زبان ادبیات پارسی ، یکی از کهن ترین واژه ها در زبان بارسی
ادامۀ فراسوupward continuationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ میدان پتانسیل در ترازی بالاتر از ترازی که میدان در آن اندازهگیری شده است