فرتنةلغتنامه دهخدافرتنة. [ ف َ ت َ ن َ ] (ع مص ) سخن را به نیکو روش بیرون آوردن و به آواز نرم گفتن . || گام نزدیک گذاشته راه رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فرتنیلغتنامه دهخدافرتنی . [ ف َ ت َ نا ] (اِخ ) کوشکی در مروالرود. (از معجم البلدان ). قصری در مروالرود. (از اقرب الموارد).
فرتنیلغتنامه دهخدافرتنی . [ ف َ ت َ نا ] (ع اِ) بچه ٔ کفتار. (منتهی الارب ). || زن زناکار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || داه . (منتهی الارب ). کنیزک خنیاگر. (از اقرب الموارد).
فَرَّطْنَافرهنگ واژگان قرآناهمال كاري و تقصير و كوتاهي كرديم(يكي از معاني باب تفعيل ضد معني باب افعال است لذا تفريط به معني كوتاهي كردن و افراط به معني زياده روي است)