فرموله کردنواژهنامه آزاددیسولیدن. از ریشۀ "دیسول" از "دیس" (فرم، شکل، چون تندیس، مَهدیس) و پسوندِ "اول، اوله، آله" (چون پنجول، زنگوله، بزغاله) رویهم به چَمِ "دیسۀ کوچک، شکلِ کوچک".
رژیم فرمولیformula dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی که در آن نوشیدنی فراوریشده با فرمولبندی خاص جانشین یا مکمل یک یا چند وعدۀ غذایی میشود
شیر فرمولی نوزادinfant milk formulaواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای غذایی برای تأمین نیازمندیهای تغذیهای نوزادان و کودکان خردسال متـ . جانشین شیر مادر human milk substitute
formulateدیکشنری انگلیسی به فارسیفرموله کردن، فرمول بندی کردن، تنظیم کردن، بصورت فرمول دراوردن، کوتاه کردن، بشکل قاعده دراوردن یا ادا کردن