فریمکلغتنامه دهخدافریمک . [ ف َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری که از چشمه ها و رودخانه ٔ رامرودمشروب میشود و محصول عمده ٔ آنجا غله ، برنج ، ارزن ، عسل و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فرموکلغتنامه دهخدافرموک . [ ف َ ] (اِ) گروهه ٔ ریسمان ریسیده شده را گویند که بر دوک پیچیده شده باشد. (برهان ) : مشغول پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب فرموک اخترانش بدزدد زدوکدان . اثیر اخسیکتی .سراپایت یکی گردد چو فرموک چو مردان ترک گ
فرموکفرهنگ فارسی عمید۱. گردنا.۲. نوعی اسباببازی شبیه دوک که دور خود میچرخد.۳. گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شده باشد.
فرموکفرهنگ فارسی معین(فَ) (اِ.) 1 - گروهة ریسمان ریسیده که در دوک پیچیده باشند. 2 - چوبی به شکل مخروط که کودکان ریسمان پیچند و از دست گذارند تا در روی زمین به چرخ درآید.