فالقلغتنامه دهخدافالق . [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است مر بنی کلاب را، و در آن آبکی است . (منتهی الارب ). از منازل ابوبکربن کلاب است در نجد. (از معجم البلدان ).
فالقلغتنامه دهخدافالق . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) شکاف کوه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب ). || زمین پست میان دو پشته . (منتهی الارب ).- فالق الاصباح ؛ شکافنده ٔ صبح ، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام )
فالقلغتنامه دهخدافالق . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) شکاف کوه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب ). || زمین پست میان دو پشته . (منتهی الارب ).- فالق الاصباح ؛ شکافنده ٔ صبح ، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام )
فالقةلغتنامه دهخدافالقة. [ ل ِ ق َ ] (ع اِ) زمین پست میان دو پشته . (منتهی الارب ). رجوع به فالق شود.
فالقلغتنامه دهخدافالق . [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است مر بنی کلاب را، و در آن آبکی است . (منتهی الارب ). از منازل ابوبکربن کلاب است در نجد. (از معجم البلدان ).
فالقفرهنگ نامها(تلفظ: fāleq) (عربی) (در قدیم) شکافنده . ]این واژه بر گرفته از ' فالق الاصباح ' به معنی شکافندهی صبحگاهان، روشن کنندهی صبح و همینطور خداوند است و از قرآن کریم گرفته شده است[.