فینگیلیلغتنامه دهخدافینگیلی . (ص ) در تداول عامه ، کوچک . ریزه . فنغلی . فنقلی . فسقلی . (یادداشتهای مؤلف ). || (اِ) نیز نام کوچکترین ریگ است از سه ریگ ، که در بازی یکی از آنها را در دست پنهان کنند و از دیگری پرسند: گاو، گوساله یا فینگیلی ؟ یعنی : کدام سنگ در دست من است ؟ (یادداشتهای مؤلف ).<b
فانيلادیکشنری عربی به فارسیفلا نل (نوعي پارچه پشمي) , جامه فلا نل يا پشمي , لباس (بخصوص شلوار)ورزش , درخت وانيل , وانيل , ثعلب
گلیسرهلغتنامه دهخداگلیسره . [ گْلی / گ ِ س ِرِ ] (فرانسوی ، اِ) گلیسره ها اشکال دارویی نیمه جامدی میباشند که برای استعمال خارجی مصرف میشود و حامل آنها گلیسره دامیدن است . برای تهیه ٔ آنها مانند پمادها مواد دارویی را قبلاً بصورت گرد نرمی درآورده باگلیسره دامیدن