فیخمانلغتنامه دهخدافیخمان . [ ف َ خ َ ] (ع اِ) بزرگ و معظم قوم که در امور مهم تکیه بر رأی و تدبیر وی کنندو شک و یقین کار بر او منقطع گردد. (منتهی الارب ).
قیخمانلغتنامه دهخداقیخمان . [ ق َ خ َ ] (ع اِ) بزرگ و معظم قوم که بر رأی وی تکیه کنند. (منتهی الارب ). فیخمان (بفاء). (از اقرب الموارد). رجوع به فیخمان شود.