قاضیلولغتنامه دهخداقاضیلو. (اِخ )دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغدکنان شهرستان هروآباد. در یکهزارگزی جنوب باختری آغ کند و 7هزارگزی شوسه ٔ میانه به زنجان واقع و کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است . 139 تن سکنه دارد. آب آن از دو
عراقی قادلولغتنامه دهخداعراقی قادلو. [ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 78).
یکدلیلغتنامه دهخدایکدلی . [ ی َ / ی ِ دِ ] (حامص مرکب ) اتحاد و یک جهتی . (آنندراج ). موافقت . اتفاق . یگانگی . (ناظم الاطباء). صفا. مصافات . صمیمیت . خلوص . (یادداشت مؤلف ) : پرآشوب شد کشور سندلی بدان نیکخواهی و آن یکدلی .