قاقزةلغتنامه دهخداقاقزة. [ ق ُزْ زَ ] (ع اِ) شیشه ٔ شراب . ظرف شراب . (جوالیقی ج 1 ص 273). مشربه . (قاموس ). قدح . (قاموس ). قازوزه . رجوع به قازوزه شود.
کوکزیلغتنامه دهخداکوکزی . [ کُک ْ ] (اِخ ) میشل وان . نقاش فلاماندی (1497 یا 1499-1592 م .). شاگرد «برنارد وان اورلی » و مجذوب رافائیل بود و به همین علت به ایتالیا رفت و در سال <span class="hl
قازوزهلغتنامه دهخداقازوزه . [ زَ ] (ع اِ) کوزه ٔ آب یا کاسه یا شیشه ٔ خرد و طشت . (منتهی الارب ). ظرفی است برای شراب . (جوالیقی ص 274). طاس . (ناظم الاطباء). پیاله . (مهذب الاسماء). قاقوزه و قاقُزَّه به همین معنی است . (منتهی الارب ). رجوع به قازوز شود.