قبارسلغتنامه دهخداقبارس . [ ] (معرب ، اِ) به معنی کبر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قبار شود.
کبارسلغتنامه دهخداکبارس . [ ک ُ رِ ] (اِخ ) حاکم پاسارگاد که آنجا را تسلیم اسکندر کرد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1421 و 1691 و 1692 شود.
قبرسلغتنامه دهخداقبرس . [ ] (اِ خ ) یوم قبرس لمعاویة؛ از ایام عرب است در عصر اسلام . (از مجمع الامثال میدانی ).
قبرسلغتنامه دهخداقبرس . [ ق ِ ب ِ ] (اِخ ) نام جد طاهربن عیسی بن قبرس است . و طاهر از محدثان است . (الانساب سمعانی ).