قطوفةلغتنامه دهخداقطوفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) بطنی است از لواثه ، و آن قبیله ای است از بربر. (صبح الاعشی ج 1 ص 364 و 365).
کثافةلغتنامه دهخداکثافة.[ ک َ ف َ ] (ع مص ) ستبر گردیدن و بسیار گشتن و در هم پیچیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستبر وغلیظ شدن و فراهم شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زفت شدن . (دهار). غلیظ گشتن و فزونی یافتن و در هم پیچیدن . (از اقرب الموارد). ستبری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
قطافةلغتنامه دهخداقطافة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) آنچه از انگور در هنگام چیدن افتد. (اقرب الموارد). غژم افتاده از خوشه به درودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مذلللغتنامه دهخدامذلل . [ م ُ ذَل ْ ل ِ ] (ع ص ) خوارکننده . حقیرکننده . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نعت فاعلی است از تذلیل . رجوع به تذلیل شود. || آنکه خوشه های خرمابن را بر شاخ وی گذارد. (منتهی الارب ): ذلل الکرم والنخل ؛سوی قطوفه و دلاها لیسهل قطافها عند ایناعها. (متن اللغة). نعت فاعلی
لواتةلغتنامه دهخدالواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود.(از معجم البلدان ). و هی القبیلة الثانیة من الطائفة الثانیة من البربر و هم الذین منهم بالدیار المصریة. قال الحمدانی : و یقال لواثا بالالف .