قهمدلغتنامه دهخداقهمد. [ ق َ م َ ] (ع ص )بدنژاد ناکس فرومایه . || زشت روی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
قعموطلغتنامه دهخداقعموط. [ ق ُ ] (ع اِ) پارچه ٔ دراز که بر بچه پیچند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قنداق .