قلمبواژهنامه آزادقُلُمْبَ:(gholomba) در گویش گنابادی یعنی کنایه ، سخنی که در آن ریشخند پنهان است ، سخن سنگین و کنایه آمیز که منظور شخص را غیر مستقیم می رساند
قُلُمْبَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کنایه ، سخنی که در آن ریشخند پنهان است ، سخن سنگین و منظور رساندن بصورت غیر مستقیم
کریستف کلمبلغتنامه دهخداکریستف کلمب . [ ک ِ ت ُ ک ُ ل ُ ] (اِخ ) از دریانوردان ایتالیائی است . در سال 1436م . در ژن متولد شد. پدرش موسوم به دومی نیگ کلمب نساج بود، پس از آن به تجارت نوشابه و پنیر پرداخت و در پیری به ژن آمد. کریستف جوان را برای فراگرفتن نساجی به کارگ
قلمبکلغتنامه دهخداقلمبک . [ ق َ ل َ ب َ ] (اِ) به لغت اهل عمان هرنوه است که نوعی از عود بخور بسیار خوشبو باشدو گویند صندل اصفر است که به هندی ملاکیر نامند و گویند نام لیمو است که به شیرازی لیموی خارکی و به هندی جنبهیری نامند و گویند لیموی مرکب از لیموی آب و اترج است . (فهرست مخزن الادویه ). رج
قلمبکلغتنامه دهخداقلمبک . [ ق َ ل َ ب َ ] (اِ) به لغت اهل عمان هرنوه است که نوعی از عود بخور بسیار خوشبو باشدو گویند صندل اصفر است که به هندی ملاکیر نامند و گویند نام لیمو است که به شیرازی لیموی خارکی و به هندی جنبهیری نامند و گویند لیموی مرکب از لیموی آب و اترج است . (فهرست مخزن الادویه ). رج