قنوجلغتنامه دهخداقنوج . [ ق َن ْ نو / ق ِن ْ نو ] (اِخ )منتهی الارب آن را بکسر قاف و فتح نون ضبط کرده و گوید: شهری است . محمودبن سبکتگین آن را گشود. (از معجم البلدان ) (آنندراج ). در ناحیه ٔ فرخ آباد در 50میلی رود گنگ واقع اس
کنپوشلغتنامه دهخداکنپوش . [ کُم ْ ] (اِ) برقع که بدان روی پوشند و عربی آن کنبوش و جمع عربی آن کنابیش است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کنبوش و کنابش و کنابیش در همین لغت نامه شود.
کنوزلغتنامه دهخداکنوز. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کنز که معرب گنج است . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ کنز. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کنز شود.
قینوشلغتنامه دهخداقینوش . [ ] (اِخ ) بنت برکائیل بن محوائیل . مادر حضرت نوح پیغمبر علیه السلام است . رجوع به تاریخ سیستان ص 42 شود.
حسن قنوجیلغتنامه دهخداحسن قنوجی . [ ح َ س َ ن ِ ق َ ] (اِخ ) ابن علی بن لطف اﷲ بخاری قنوجی هندی (1210-1253 هَ . ق .). او راست : الاختصاص در حدود و قصاص و چهار کتاب دیگر به فارسی و عربی که در هدیة العارفین ج <span class="hl" dir="l
علی قنوجیلغتنامه دهخداعلی قنوجی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن لطف اﷲ حسینی قنوجی بخاری . مشهور به صدیق حسن . محدث بود. وی در 19 جمادی الاولای سال 1248 هَ .ق . متولد شد و در ماه رجب سال 1307<
علی اصغر قنوجیلغتنامه دهخداعلی اصغر قنوجی . [ ع َ اَ غ َ رِ ق َ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد بکری کرمانی قنوجی هندی حنفی . رجوع به علی اصغر کرمانی شود.
خیرآبادلغتنامه دهخداخیرآباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در 105 هزارگزی جنوب باختری بمپور کنار راه مالرو قنوج به رمشک . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
حسن آبادلغتنامه دهخداحسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در 95هزارگزی جنوب باختری بمپور و کنار راه مالرو قنوج - مسکوتان . با سه خانوار سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
پورکلغتنامه دهخداپورک . [ رَ ] (اِخ ) نام دختر پور (فور) رای قنوج که در حباله ٔ بهرام گور بود و او را فورک نیز گویند.