لغتنامه دهخدا
کوراب . (اِ مرکب ) سراب را گفته اند و آن شوره زمینی باشد در صحرا که از دور به آب ماند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). بمعنی سراب یعنی زمین شوره که از دور آب نماید و چنان نباشد. (آنندراج ). زمین شوره که از دور آب نماید. سراب . (فرهنگ فارسی معین ). آل . (مهذب