لغتنامه دهخدا
کتال . [ ک َ ] (ع اِ) گوشت . || نفس . || حاجت که روا کنی آن را. || مؤونت . || هر چه که اصلاح آن کرده باشنداز طعام و لباس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بدی زیست و تنگی آن . (منتهی الارب ). سوء عیش . (اقرب الموارد). || (اِمص ) درشتی اندام . (منتهی الارب ). درشتی جسم .