لاحطلغتنامه دهخدالاحط. [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لحط به معنی آب پاشیدن و سپوختن و راندن . (از منتهی الارب ).
لاحدلغتنامه دهخدالاحد. [ ح ِ ] (ع ص ) قبرکن . لحدساز : عاقلان بینی به شادی بهر آن در هر مکان لاحدان بینی به رنج از بهر این در هر دیار. سنائی .|| قبرٌ لاحد؛ گور بالحد. (منتهی الارب ).
لاعطلغتنامه دهخدالاعط. [ ع ِ ] (ع ص ) مقابل پهلوی دیوار و کوه گذرنده . گویند: مَر لاعطاً؛ مقابل پهلوی دیوار و کوه ، گذشت . (منتهی الارب ).
لایعدلغتنامه دهخدالایعد. [ ی ُ ع َدد ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یعد) بیشمار. بیحد. فزون از شمار. رجوع به لاتعد و لاتحصی شود.