لساکلغتنامه دهخدالساک . [ ل ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در «آوی رُن » از ولایت رُدز به فرانسه ، دارای راه آهن و 1231 تن سکنه .
لشک لشکلغتنامه دهخدالشک لشک . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) پاره پاره . (آنندراج ) (جهانگیری ). لخت لخت . (آنندراج ). لشکه لشکه : پر شد چو آژیری کنارم دیده تا بارید اشک آژیر در ماهیتی یا خود جگر شد لشک لشک .اسدی (از جهانگیری ).