لعموظلغتنامه دهخدالعموظ.[ ل ُ ] (ع ص ) آزمند و آرزومند گوشت . لعمظ. لعموظة. (منتهی الارب ). حریص . ج ، لعامظة. (مهذب الاسماء). || ناخوانده در مهمانی آینده . (منتهی الارب ).
جَست تابستانهLammas shoot, Lammas growth, late-season shoot, proleptic shootواژههای مصوب فرهنگستانرشد نابهنجار جوانۀ خفته در آخر فصل براثر رطوبت بیشازحد متـ . جَست ثانویه secondary shoot
لعمظلغتنامه دهخدالعمظ. [ ل َ م َ ] (ع ص ) آزمند و آرزومند گوشت . لعموظ. لُعموظة. (منتهی الارب ). ج ، لعامظة، لعامیظ.
لمازلغتنامه دهخدالماز. [ ل َم ْ ما ] (ع ص ) همّاز. نمّام . عیب کننده . (منتخب اللغات ). بدگوی . (مهذب الاسماء). || به چشم اشارت کننده . (منتخب اللغات ).
لعمظةلغتنامه دهخدالعمظة. [ ل َ م َ ظَ ] (ع مص ) گوشت به دندان برکندن از استخوان . لعماظ. (منتهی الارب ).
لافیلغتنامه دهخدالافی . (ص نسبی ) لافزن . که گوید و نکند. که نازد و فخر آرد بچیزی که ندارد. صَلف . متصلّف . مطرمذ. طرماذ. طرمذار : آمد اندر انجمن آن طفل خردآبروی مرد لافی را ببرد. مولوی .از سر و رو تابد ای لافی غمت . <p class="
دلعماظلغتنامه دهخدادلعماظ. [ دِ ل ِ ] (ع ص ) مرد آزمند و غیبت گوی .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).