لغاًلغتنامه دهخدالغاً. [ ل َ غَن ْ ] (ع مص ) شیفتگی کردن به چیزی و آزمند آن شدن . || بسیار خوردن آب را و سیر نشدن . || آواز کردن کسی را. (منتهی الارب ).
لغاًلغتنامه دهخدالغاً.[ ل َ غَن ْ ] (ع مص ) لاغیة. لغو. بیهوده گفتن و خطا کردن در سخن . (منتهی الارب ). نافرجام گفتن . (زوزنی ).
لغویلغتنامه دهخدالغوی . [ ل َ وا ] (اِخ ) موضعی است در شعر عروةبن معروف الاسدی ، مشهور به ابن حجلة. (از معجم البلدان ).
لغویلغتنامه دهخدالغوی .[ ل َ وا ] (ع ص ، اِ) سخن بیهوده . لغو. || هیچکاره از هر چیزی . لغو. || خطا. لغو. || بانگ مرغ سنگخوار. لغط. (منتهی الارب ).
لغویلغتنامه دهخدالغوی . [ ل ُ غ َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لغت . || دانشمند علم لغت . مردی که دانش لغت دارد. دانای به علم لغت . عالم به لغت . ج ، لغویون ، لغویین : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی .منوچهری
لغابلغتنامه دهخدالغاب . [ ل ُ ] (ع اِ) تیر هیچکاره ٔتباه نیکوناتراشیده . (منتهی الارب ). || پرتیر که از سوی شکم بود و آن بد است . (مهذب الاسماء). || پرهای زرد ریزه ٔ مرغ . (منتهی الارب ).
ملغاةلغتنامه دهخداملغاة. [ م َ ] (ع مص ) بیهوده گفتن و خطا کردن در سخن . لَغا. لَغو. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به لغا و لغو شود.
لغولغتنامه دهخدالغو. [ ل َغ ْوْ ] (ع مص ) سخن گفتن . || ناامید گردیدن . || تر کردن اشکنه را از چربش . || بانگ کردن سگ . || لغی ّ. لاغیة. ملغاة. بیهوده گفتن . (منتهی الارب ). نافرجام گفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || خطا کردن در سخن . (منتهی الارب ). || لغا الشی ٔ؛ بطّل . (دزی ).
لغابلغتنامه دهخدالغاب . [ ل ُ ] (ع اِ) تیر هیچکاره ٔتباه نیکوناتراشیده . (منتهی الارب ). || پرتیر که از سوی شکم بود و آن بد است . (مهذب الاسماء). || پرهای زرد ریزه ٔ مرغ . (منتهی الارب ).
تاسلغالغتنامه دهخداتاسلغا. [ س َ ] (معرب ، اِ) عینون . سلیس . کَحلی ̍. کَحلُوان . سنابلای . ماهی زهره . تاسلغه .