لفافکشی باشلقیstretch hood wrapping systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بستهبندی که در آن کلاهک کشایندی لولهایشکلی را بر روی چهار طرف یک بارکف میکشند
لفافلغتنامه دهخدالفاف . [ ل ِ ] (ع اِ) جامه ٔ برونی که بر مرده پیچند. (آنندراج ) (منتخب اللغات ). لفافه . ساروق . || پارچه که گرد چیزی پیچند، چنانکه بسته ٔ پستی را.- لفاف کردن ؛ پیچیدن .
لفایفلغتنامه دهخدالفایف . [ ل َ ی ِ ] (ع اِ) نام معاء سوم از امعاء ستة و نام دیگر آن معاء دقاق است .
لفافدیکشنری فارسی به انگلیسیcover, covering, envelope, hull, packing, shroud, vesture, wadding, wrapper, wrapping, wraps