لوابلغتنامه دهخدالواب . [ ل َ ] (اِخ ) لباب . رودخانه ای به کوه کیلویه . رجوع به لب آب شود. (فارسنامه ٔ ناصری ).
لؤابلغتنامه دهخدالؤاب . [ ل ُ آ ] (ع مص ) گرد گشتن تشنه حوالی آب بی آنکه برسد آن را. لوب . لؤوب . (منتهی الارب ). || تشنه شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).