لکاثلغتنامه دهخدالکاث . [ ل ُ ] (ع اِ) سنگی است درخشان لغزان برای گچ کاری . || بیماری شتر که آبله ریزه مانندی بر دهان وی برآید. (منتهی الارب ).
لقاطلغتنامه دهخدالقاط. [ ل ِ ] (ع اِ) پیشاپیش و مقابل . یقال : داره بلقاط داری ؛ ای بحذائها. (منتهی الارب ).
لقاطلغتنامه دهخدالقاط. [ ل ُ ] (ع اِ) خوشه ٔ برچیده . (منتهی الارب ). خوشه ٔ چیده . خوشه ای که برچینند.
نکاثلغتنامه دهخدانکاث .[ ن ُ ] (ع اِ) آبله ریزه که در دهان شتر برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). لغتی است در لکاث . (از متن اللغة).
گچ گرلغتنامه دهخداگچ گر. [ گ َ گ َ ] (ص مرکب ) گچکار: جصاص ؛ گچ گر. (دهار) (منتهی الارب ). لکاث . گچ چر. (منتهی الارب ) : درساعت فرمود تا گچ گران را بخواندند و آن خانه را سفید کردند. (تاریخ بیهقی ).