لیاقلغتنامه دهخدالیاق . [ ل َ ] (ع اِمص ) پایداری و ثبات در امور و همیشگی بودن در آن . || (اِ) چراگاه و منه : ما بالارض لیاق ٌ؛ یعنی چراگاهی نیست در آن . (منتهی الارب ). مرتع. (مهذب الاسماء).
لیغ و لاغلغتنامه دهخدالیغ و لاغ . [ غ ُ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به لاغ شود : گه خیال آسیا و باغ و راغ گه خیال میغ و ماغ و لیغ و لاغ .مولوی .
تیمگان قهرمانان اروپاUEFA Champions League, Champions League, European Champion's Cupواژههای مصوب فرهنگستاننام رسمی جام قهرمانان اروپا که میان تیمهایی برگزار میشود که در تیمگانهای ملی خود حائز بالاترین رتبهها شدهاند
رَزدانهlake, colour lake, lake colourواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رنگدانۀ متشکل از مادۀ رنگی آلی و انحلالپذیر که به پایهای معدنی پیوند خورده است
لیاقتلغتنامه دهخدالیاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) لیاقة. سزاواری . شایستگی . زیبائی . برازندگی . موافق و درخور آمدن . اندرخوری . قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی ). || فضل و دستگاه . (آنندراج ).
لیاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ably _, caliber, capability, capacity, competence, desert, efficiency, makings, qualification
چراگاهلغتنامه دهخداچراگاه . [ چ َ ] (اِمرکب ) مرتع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جای چریدن ستور. (ناظم الاطباء). دیولاخ . (حبیش تفلیسی ). علفزار. (ناظم الاطباء). چراستان . (محمودبن عمر ربنجنی ). مرعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جائی که چارپایان علف خوار چرا کنند. جای چریدن علفخواران . چر
لیاقت علی خانلغتنامه دهخدالیاقت علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی از مردم پنجاب و از خاندانی مدعی فرزندی انوشیروان عادل . وزیردارائی اولین کابینه ٔ هندوستان از یاران نزدیک محمدعلی جناح و رئیس الوزراء پاکستان پس از تجزیه ٔ هند به دو کشور. متولد 1279 و مقت
لیاقتلغتنامه دهخدالیاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) لیاقة. سزاواری . شایستگی . زیبائی . برازندگی . موافق و درخور آمدن . اندرخوری . قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی ). || فضل و دستگاه . (آنندراج ).
لیاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ably _, caliber, capability, capacity, competence, desert, efficiency, makings, qualification
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِ) نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی ذات اوتار شبیه به چنگ . (مفاتیح ).
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ، و آن مرکب از بیست و یک س
شَلیاقLyra, Lyr, Lyreواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی بارز در نیمکرۀ شمالی آسمان که ستارۀ پرنور نسر در آن قرار دارد