چراگاه جستنلغتنامه دهخداچراگاه جستن . [ چ َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جستجوی چراگاه کردن . مرتع جستن . پیدا کردن مرتع. دنبال چراگاه گشتن . تَمَرﱡع . (منتهی الارب ).
پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
پرتوِ دیداری اصلیprincipal visual ray, principal ray 2واژههای مصوب فرهنگستانامتداد عمود بر صفحۀ منظر (perspective plane) از نقطۀ دید
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
تمرعلغتنامه دهخداتمرع . [ ت َ م َرْ رُ ] (ع مص ) شتافتن . || یا چراگاه جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جنبیدن بینی از خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترمع بینی . (از اقرب الموارد).
چراگاهلغتنامه دهخداچراگاه . [ چ َ ] (اِمرکب ) مرتع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جای چریدن ستور. (ناظم الاطباء). دیولاخ . (حبیش تفلیسی ). علفزار. (ناظم الاطباء). چراستان . (محمودبن عمر ربنجنی ). مرعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جائی که چارپایان علف خوار چرا کنند. جای چریدن علفخواران . چر
چراگاهفرهنگ فارسی عمیدهر زمینی که دارای آب و علف باشد و حیوانات علفخوار را در آنجا بچرانند؛ جای چریدن حیوانات علفخوار؛ علفزار؛ مرتع؛ چراجای؛ چرازار؛ چراخوار؛ چراخور؛ چرام؛ چرامین.
چراگاهلغتنامه دهخداچراگاه . [ چ َ ] (اِمرکب ) مرتع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جای چریدن ستور. (ناظم الاطباء). دیولاخ . (حبیش تفلیسی ). علفزار. (ناظم الاطباء). چراستان . (محمودبن عمر ربنجنی ). مرعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جائی که چارپایان علف خوار چرا کنند. جای چریدن علفخواران . چر
چراگاهفرهنگ فارسی عمیدهر زمینی که دارای آب و علف باشد و حیوانات علفخوار را در آنجا بچرانند؛ جای چریدن حیوانات علفخوار؛ علفزار؛ مرتع؛ چراجای؛ چرازار؛ چراخوار؛ چراخور؛ چرام؛ چرامین.