لیمپوپولغتنامه دهخدالیمپوپو. [ پ ُ پ ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی به افریقای جنوب شرقی نزدیک اقیانوس هند به مساحت 560هزار کیلومترمربع. (از قاموس الاعلام ترکی ).
لموئهلغتنامه دهخدالموئه . [ ل ُ ءِ ] (اِخ ) پیر. معمار فرانسوی ، مولد دیژن (حدود 1591-1669 م .). سازنده ٔ گنبدها و جلوخانهای «وال -دو-گراس » به پاریس .
لمولغتنامه دهخدالمو. [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) فردریک . حجار فرانسوی ، مولد لیون (1773-1827 م .). سازنده ٔ مجسمه هانری چهارم که در «پُن نوف » (پل جدید) بر روی رود سن در پاریس نصب شده است .
لیموئیلغتنامه دهخدالیموئی . (ص نسبی ) منسوب به لیمو. || به رنگ پوست لیمو. زردی روشن . رنگ زرد چون رنگ لیموئی و حسن لیموئی که اهل هند آن را چنیک برن گویند. ملا مفید بلخی راست : چهره ام دور از بهار خطش شد خزان همچو رنگ لیموئی . (آنندراج ).