مآثملغتنامه دهخدامآثم . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) گناهها. ج ِ مَأثَم که مصدر میمی است به معنی اِثْم (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مأثم و مَاثَمَة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر از راه مطالبات برخیزند هم ایشان به درجه ٔ مثوبت عفو در رسند و هم ذمت من از قید مآثم آزاد گردد. (مرز
مآتملغتنامه دهخدامآتم . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأتَم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع مَاءْتَم شود.
میاتیملغتنامه دهخدامیاتیم .[ م َ ] (ع اِ) ج ِ مؤتم . (منتهی الارب ، ماده ٔ ی ت م ) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به مؤتم شود.
مأتملغتنامه دهخدامأتم . [ م َءْ ت َ ] (ع اِ) انجمن زنان . ج ، مَآتِم . (مهذب الاسماء). مجمع مردم در اندوه یا شادی یا خاص به مجمع زنان یا به مجمع زنان جوان . ج ، مآتم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر مجتمعی از مردان یا زنان در شادی و اندوه . (ازاقرب الموارد). || انجمن زنان از برای مصیبا
مأثملغتنامه دهخدامأثم . [ م َءْ ث َ] (ع اِ) پاداش بزه . (منتهی الارب ). پاداش بزه و گناه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گناه . (ازاقرب الموارد). اثم . گناه . جناح . ذنب . جرم . عصیان . معصیت . بزه . ناشایست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (مص ) گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اق
مأثملغتنامه دهخدامأثم . [ م َءْ ث َ] (ع اِ) پاداش بزه . (منتهی الارب ). پاداش بزه و گناه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گناه . (ازاقرب الموارد). اثم . گناه . جناح . ذنب . جرم . عصیان . معصیت . بزه . ناشایست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (مص ) گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اق
مأثمةلغتنامه دهخدامأثمة. [ م َءْ ث َ م َ ] (ع اِ) ظلم و تعدی . (ناظم الاطباء). || گناه . مأثم . (از اقرب الموارد). || آنچه انسان بدان وسیله گناه کند. (از اقرب الموارد). چیزی که سبب گناه شود. مایه ٔ گناه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مآثملغتنامه دهخدامآثم . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) گناهها. ج ِ مَأثَم که مصدر میمی است به معنی اِثْم (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مأثم و مَاثَمَة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر از راه مطالبات برخیزند هم ایشان به درجه ٔ مثوبت عفو در رسند و هم ذمت من از قید مآثم آزاد گردد. (مرز
گوزکنالغتنامه دهخداگوزکنا. [ ک ُ ] (اِ) یعنی جوز زمین ، چه کنا به معنی زمین هم آمده است ، و آن چیزی است که به هندی داتوره و عوام تاتوله و به عربی جوز ماثل و جوز ماثم و جوز ماثار و جوز مائل و جوز مقاتل و جوززب گویند. (برهان ).
بزه کاریلغتنامه دهخدابزه کاری . [ ب َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عصیان . گناهکاری . (یادداشت بخط دهخدا). ج ،بزه کاریها، بمعنی مآثم . (تاریخ بیهقی ) : من بجرمی نکرده معذورم کز بزه کاری پدر دورم .نظامی .
بزهلغتنامه دهخدابزه . [ ب َ زَ / زِ ] (اِ)گناه و خطا باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ شعوری ). گناه . خطا. تقصیر. (ناظم الاطباء). در پهلوی بَچَک و در پازند بَژَه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). اثم . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن
عصیانلغتنامه دهخداعصیان . [ ع ِص ْ ] (ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن . خلاف طاعت . (منتهی الارب ). خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری . (از اقرب الموارد). نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نافرمان برداری کردن و بی فرمانی . (دهار