خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادرگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادرگان
/mādargān/
معنی
آنچه از مادر به فرزند برسد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مادرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mādargān آنچه از مادر به فرزند برسد.
-
مادرگان
لغتنامه دهخدا
مادرگان . [ دَ ] (اِ مرکب ) آنچه به فرزند رسیده باشد از مادر. مقابل پدرگان . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
مادرگان
لغتنامه دهخدا
مادرگان . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودشت است که در بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 127 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مادرگان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) آن چه به فرزند رسیده باشد از مادر؛ مق .پدرگان .
-
جستوجو در متن
-
حرف نسبت
لغتنامه دهخدا
حرف نسبت . [ ح َ ف ِ ن ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: الفی است که دراواخر بعضی نعوت فایده ٔ نسبت دهد، چنانکه فراخا و درازا و پهنا و باریکا و باشد که نونی درافزایند و گویند فراخنا و درازنا و معنی آن فراخی و درازی است ، الاّ آنکه این ال...
-
گان
لغتنامه دهخدا
گان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و الف نونی است که در اواخر بعضی اسماء معنی نسبت دهد چنانکه درمگان ، گروگان یعنی آنچ مال شمار...