مارگیریلغتنامه دهخدامارگیری . (حامص مرکب ) گرفتن مار.(ناظم الاطباء). مارافسایی . مارافسانی . افسونگری در گرفتن مار. || محیلی . مکاری . (آنندراج ).
مراریلغتنامه دهخدامراری . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مروارة. (از منتهی الارب ). رجوع به مروارة شود. || ریسمان که از کنب سازند. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب به مراره به معنی زهر و زهرة: اسهال مراری . (یادداشت مؤلف ).
مراریلغتنامه دهخدامراری . [ م ُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به آکل المرار. (از انساب سمعانی ). رجوع به مُرار شود.
مریراءلغتنامه دهخدامریراء. [ م ُ رَ ] (ع اِ) دانه ٔ تلخه ٔ گندم که دور کنند آن را. || (ص ) دختر نازک لرزان اندام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).