مازوخیسملغتنامه دهخدامازوخیسم . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) منسوب به ساشه مازوخ در اصطلاح پزشکی ، تباهی و فساد اجرای عمل جنسی است به نحوی که با شکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگرهمراه باشد. این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا به انحراف عمل جنسی و هموسکسوآلیته هستند. این حالات جنون خودآزاری
مازوخیسمفرهنگ فارسی معین(زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تمایل شخصی به لذت بردن از تحمل رنج و شکنجه ای که از فرد مورد علاقه اش به او می رسد. 2 - نوعی خودآزاری جنسی ، خودآزاری (فره ) .
مازوشیسملغتنامه دهخدامازوشیسم . [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) مازوخیسم . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مازوخیسم شود.
آنرمال بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ل بودن، گمراهی، ضلالت، انحراف غیرطبیعی بودن، ناهنجاری عقیم بودن، ناتوانی پریشانی خیال رفتار غیرطبیعی، دگرآزاری، دیگرآزاری، سادیسم، خودآزاری، مازوخیسم ◄ناخوشی دماغی
ساشه مازوخلغتنامه دهخداساشه مازوخ . [ ش ِ زُ ] (اِخ ) لئوپولد شوالیه دو. نویسنده ٔ آلمانی است که بسال 1835 م . در لمبرگ بدنیا آمد و بسال 1895 در لیندهایم درگذشت پدرش رئیس پلیس ایالت گالیسی بود. وی ابتدا در آن ایالت اقامت داشت و بعد
ناخوشی دماغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، بیماری روانی، آشفتگی شخصیتی، اختلال اعصاب، ناهنجاری (اختلال) روانی، هیستری، ناآرامی درونی، حیرانی، نِورُز، نِوروز، رواننژندی خبط دماغ فوبیا، پارانویا، یادگارخواهی، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی، افسردگی، سرخوردگی وسواس، دودلی، مالیخولیا، ملانکولی، تردید، شبهه، شک، قلق اضطراب، بیتابی،