مایهدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرمایه ۲. غلیظ ۳. پررنگ ۴. توانگر، ثروتمند ۵. باسواد، بامعلومات ≠ کممایه
محضارلغتنامه دهخدامحضار. [ م ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی الحسینی العلوی از آل المحضار (ولادت 1217 هَ . ق . 1802 م . فوت 1304 هَ . ق . 1886 م .). ادیب و شاعر
محضارلغتنامه دهخدامحضار. [ م ِ ] (ع ص ) محضیر. اسب دونده (و لایقال محضار او لغیة [ لغت غیر معتبری است ]). (از منتهی الارب ).
مهذارلغتنامه دهخدامهذار. [ م ِ ] (ع ص ) بیهوده گوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مهذارة. (ناظم الاطباء). هرزه گوی . (زمخشری ). قبقاب . یاوه سرای . بسیار یاوه گوی . بسیارهذیان . هذیان گوی . هرزه درای . (از یادداشتهای مؤلف ). ج ، مهاذیر.
معذارلغتنامه دهخدامعذار. [ م ِ ] (ع اِ) پرده . || حجت و برهان . ج ، معاذیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
سرمایهدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثروتمند، غنی، متمول، پولدار ≠ فقیر، بیپول ۲. کاپیتالیست، امپریالیست ≠ پرولتاریا ۳. صاحب سرمایه ۴. مستکبر ≠ مستضعف