متداکیلغتنامه دهخدامتداکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گردآینده . || زحمت دهنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || راننده . (ناظم الاطباء).
متداعکلغتنامه دهخدامتداعک . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) سوده و خاریده در کارزار با هم . (آنندراج ). به هم آمیخته ٔ در جنگ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداعک شود.
متداقلغتنامه دهخدامتداق . [ م ُ ت َ داق ق ] (ع ص ) همدیگر را دقت کننده . (آنندراج ). دقیق و هوشیار در شماره . (ناظم الاطباء). و رجوع به تداق شود.
متذقحلغتنامه دهخدامتذقح .[ م ُ ت َ ذَق ْ ق ِ ] (ع ص ) هو متذقح للشر؛ یعنی او به تکلف خود را شریرنماینده است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تذقح شود.
متضاحکلغتنامه دهخدامتضاحک . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) با هم خندنده . (آنندراج ). با هم خنده کنان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضاحک شود.
متضایقلغتنامه دهخدامتضایق . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) با هم تنگی کننده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ در خلق و در جای . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضایق شود.