لغتنامه دهخدا
دودناک . (ص مرکب )پردود. دودی . (التفهیم ). دودآلود. متدخن . آلوده . دودآگین . که رنگ و بوی دود گرفته باشد. کنایه از تیره و آلوده و کدر. که به سیاهی زند. (یادداشت مؤلف ).- خنبره ٔ دودناک ؛ گنبد دودناک . کنایه است از آسمان کبود و تیره <span class=