متزاوجلغتنامه دهخدامتزاوج . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) متشابه . و رجوع به متشابه و تزاوج و ماده ٔ بعد شود.
متجاوزلغتنامه دهخدامتجاوز. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) چشم پوشنده و اغماض کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که چشم می پوشد و اغماض می کند. (ناظم الاطباء). || درگذرنده از گناه و آمرزنده ٔ گناه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از حد درگذرنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذرنده و بی
متجاوزدیکشنری فارسی به انگلیسیaggres sor, aggressive, impinger, invader, offense, transgressor, trespasser, violator
متزاوجةلغتنامه دهخدامتزاوجة. [ م ُ ت َ وِ ج َ ] (ع ص ) مؤنث متزاوج . رجوع به تزاوج و ماده ٔ قبل شود.- حروف متزاوجة ؛ حروف متشابه . و رجوع به حروف متزاوجه و متشابه شود.
حروف متزاوجهلغتنامه دهخداحروف متزاوجه . [ ح ُ ف ِ م ُ ت َ وِ ج َ / ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف متشابهه . حروفی که در صورت نوشتن آنها مانند یکدیگر هستند. در مقابل حروف مفرده . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
حرف متزاوجلغتنامه دهخداحرف متزاوج . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ وِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف متزاوجه شود.
حروف متشابههلغتنامه دهخداحروف متشابهه . [ ح ُ ف ِ م ُت َ ب ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفهای متزاوج . حروف متزاوجه و متشابهه حروفی را گویند که در نوشتن جز با نقطه فرقی نداشته باشند: «حا، خا» و «د،ذ». در مقابل حروف مفرده . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
شلغتنامه دهخداش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این حرف شین است که در آن زبان ب
متزاوجةلغتنامه دهخدامتزاوجة. [ م ُ ت َ وِ ج َ ] (ع ص ) مؤنث متزاوج . رجوع به تزاوج و ماده ٔ قبل شود.- حروف متزاوجة ؛ حروف متشابه . و رجوع به حروف متزاوجه و متشابه شود.
حرف متزاوجلغتنامه دهخداحرف متزاوج . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ وِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف متزاوجه شود.