خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متقی
/mottaqi/
معنی
باتقوا؛ پرهیزگار؛ پارسا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاکدامن، پرواپیشه، پروادار، خویشتندار، پرهیزگار، تقواپیشه، خداترس، زاهد، مومن، متورع ≠ فاسق، ناپرهیزگار، نامتقی
دیکشنری
pious
-
جستوجوی دقیق
-
متقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mottaqi باتقوا؛ پرهیزگار؛ پارسا.
-
متقی
واژگان مترادف و متضاد
پاکدامن، پرواپیشه، پروادار، خویشتندار، پرهیزگار، تقواپیشه، خداترس، زاهد، مومن، متورع ≠ فاسق، ناپرهیزگار، نامتقی
-
متقی
فرهنگ نامها
(تلفظ: mottaqi) (عربی) پرهیزکار ، با تقوا ؛ (در اعلام) نام بیست و یکمین خلیفه از خلفای عباسی .
-
متقی
لغتنامه دهخدا
متقی . [ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) المتقی لله . المتقی باﷲ. ابراهیم بن المقتدرباﷲ. بیست و یکمین خلیفه ٔ عباسی مکنی به ابواسحاق (297 - 357 هَ . ق .). وی بعد از برادرش الراضی باﷲ (329 هَ . ق .)به خلافت رسید و چهار سال خلیفه بود و کارها در عهد او مضطرب شد. «ت...
-
متقی
لغتنامه دهخدا
متقی . [م ُت ْ ت َ ] (ع ص ) (از «وق ی ») پرهیزگار. (منتهی الارب )(دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). مؤمن و نمازگزار و زکوة دهنده و کسی که همه ٔ واجبات رابجای آورد و مراد از واجبات اعم از آنهائی است که به دلیل قطعی ثابت شده است مانند فر...
-
متقی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَّ) [ ع . ] (اِفا.) پرهیزگار، پارسا.
-
متقی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pious
-
متقی
دیکشنری فارسی به عربی
تقي
-
واژههای مشابه
-
حسین متقی
لغتنامه دهخدا
حسین متقی . [ ح ُ س َ ن ِ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) رجوع به حسین طائفی شود.
-
علی متقی
لغتنامه دهخدا
علی متقی . [ ع َ ی ِم ُت ْ ت َ ] (اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی . مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین . نام او در الاعلام زرکلی به صورت «علی بن عبدالملک بن حسام الدین ...» آمده است . وی در فقه و حدیث و وعظ دست داشت . اصل او از جونفور هن...
-
متقی با
لغتنامه دهخدا
متقی با. [ م ُت ْ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی لله . رجوع به متقی شود.
-
متقی لله
لغتنامه دهخدا
متقی لله . [ م ُت ْ ت َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی باﷲ. رجوع به متقی شود.
-
متقی الهندی
لغتنامه دهخدا
متقی الهندی . [ م ُت ْ ت َ قِل ْ هَِ ] (اِخ ) علاءالدین علی بن حسام الدین عبدالملک بن قاضی خان المتقی الهندی التاوری (متوفی در 975 هَ . ق .) او راست : کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال در حدیث که آن را به ترتیب موضوعی و با رعایت حروف تهجی فراهم کرده ...
-
ابراهیم متقی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم متقی . [ اِ م ِ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) بیست ویکمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به متقی ... شود.