لغتنامه دهخدا
مجلکا. [ م ُ ج َ ] (ترکی ، اِ) عهدنامه . تعهدنامه . سند : اگر می خواهی که وثوق کلی حاصل شود اسامی آن جماعت را که با بوق موافقند مفصل کرده با مجلکا بیاور ... جوشکاب خطی را که مشتمل بر اسامی موافقان بوق و مجلکای ایشان بود به وی نمود. (حبیب السیر چ <span