محمودانلغتنامه دهخدامحمودان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه . آب
محمودیانلغتنامه دهخدامحمودیان . [ م َ ] (اِخ ) ج ِ محمودی . خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان . مقابل مسعودیان . رجوع به تاریخ بیهقی شود.
محمودیانلغتنامه دهخدامحمودیان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین با 192 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
محمدانلغتنامه دهخدامحمدان . [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقع در 110هزارگزی باختر نیکشهر کنار راه مالرو نبت به فنوج با 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهن
معمودانیلغتنامه دهخدامعمودانی . [ م َ ] (از ع ، اِ) آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه . و رجوع به سه ماده ٔ بعد شود.
معمدانلغتنامه دهخدامعمدان . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) نزد نصاری کسی که تعمید دهد. مُعَمِّد. تعمیددهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و یوحنای حصور به جهت تعمیدش چنین ملقب شده است . (از محیط المحیط).