صاحب صره ٔ مختومهلغتنامه دهخداصاحب صره ٔ مختومه . [ ح ِ ب ِ ص ُرْ رَ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) لقب مردی است که بنقل صدوق به حضور امام غائب رسیده است . (ریحانة الادب ج 2 ص 431).
نرخ مختومگیclearance rateواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای مرسوم در ارزیابی کارآمدی تحقیقات پلیس که از نسبت تعداد جرائم گزارششده یا کشفشده به جرائمی که ازطریق دستگیری یا دیگر روشها منتفی شده است به دست میآید
خاتمه دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پایاندادن، به انتها رساندن، به آخر رساندن، به پایانرساندن، ۲. ختم کردن، تمام کردن، خاتمهبخشیدن، مختومه کردن، مختومه اعلام کردن ≠ آغازیدن ۳. متوقف ساختن، متوقف کردن
اختتامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ختتامی، نهایی، پایانی، تکمیلکننده، اختتامیه، تمام منتهی، انجامیده، انجامشده، منجرشده، رسیده، کامل مختومه، ختمشده، انجامین، منقضی، سپری، بهانتهارسیده ◄ گذشته
پایانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پایانی، نهایی، آخری، غایی، اختتامی اختتامیه، انتهایی، آخری، آخرین، واپسین، بازپسین، پسین، پشتی مختومه، ختمشده، انجامین، منقضی، سپری، بهانتهارسیده ◄ گذشته قاطع
صاحب صره ٔ مختومهلغتنامه دهخداصاحب صره ٔ مختومه . [ ح ِ ب ِ ص ُرْ رَ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) لقب مردی است که بنقل صدوق به حضور امام غائب رسیده است . (ریحانة الادب ج 2 ص 431).