مخروطوارconoidواژههای مصوب فرهنگستانرویة حاصل از اجتماع همة خطهای مستقیم موازی با صفحهای مفروض که خطی مفروض و خمی مفروض را قطع میکند
مخروطوار قائمright conoidواژههای مصوب فرهنگستانمخروطواری که در آن خط مفروض بر صفحة مفروض عمود باشد
ساختار مخروط در مخروطcone-in-cone structureواژههای مصوب فرهنگستانساختاری در سَنگال که در آن رشتهای از مخروطهای تودرتو در هم فرومیروند
مخروتلغتنامه دهخدامخروت . [ م َ ] (ع ص ) کفته بینی و کفته لب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مخروطلغتنامه دهخدامخروط.[ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) ناقه ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) . شتر تیزرو. (ناظم الاطباء).
مخروطدیکشنری عربی به فارسیمخروط , ميوه کاج , هرچيز مخروطي ياکله قندي , مخروطي شکل کردن , قيف(براي بستني قيفي)
مخروطوار قائمright conoidواژههای مصوب فرهنگستانمخروطواری که در آن خط مفروض بر صفحة مفروض عمود باشد