مخمسةلغتنامه دهخدامخمسة. [ م ُ خ َم ْ م َ س َ ] (ع ص ) مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی (ع ) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مخمسةلغتنامه دهخدامخمسة. [ م ُ خ َم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة که می گفتند «سلمان فارسی » و «مقداد» و «عمار» و «ابوذر غفاری » و «عمربن امیه ٔ ضیمری » از طرف خداوند مأمور اداره ٔ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263).
مخمسیةلغتنامه دهخدامخمسیة. [ م ُ خ َم ْ م َ سی ی َ ] (ع اِ) نام سکه ای است فلسطینی که معادل پانصد قرش ترکی میباشد. (از کتاب النقود ص 185).
مخمصةلغتنامه دهخدامخمصة. [ م َ م َ ص َ ] (ع مص ) باریک میان کردن . (المصادر). خمصه الجوع خمصاً و مخمصة؛ باریک کرد او را گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خمص شود. || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار چ بنیاد فرهنگ ) (ترجمان القرآن ). گ
مخمصهدیکشنری فارسی به انگلیسیconjuncture, contretemps, corners, dilemma, hot water, jam, pass, pickle, plight, predicament, scrape, strait, trouble
مخمصهفرهنگ فارسی معین(مَ مَ صَ یا ص ) [ ع . مخمصة ] (اِ.) 1 - گرسنگی ، خالی بودن معده . 2 - رنج ، زحمت ، گرفتاری .
مخمساتلغتنامه دهخدامخمسات . [ م ُ خ َم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) شعرهائی که دارای پنج مصرع باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مخمس شود. || اعداد مخمسة. رجوع به اعداد مخمسه و کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 951 و 952
اعداد مخمسهلغتنامه دهخدااعداد مخمسه . [ اَ دِ م ُ خ َم ْ م َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نوعی از اعداد طبیعیه باشد و آن چنان است که عدد رایک بگیریم و دو و سه و چهار را حذف کنیم و پنج را نگاه داریم و شش را حذف کنیم و دوازده را بگیریم و همچنین بتفاضل سه سه حذف
علیاویةلغتنامه دهخداعلیاویة. [ ع َل ْ وی ی َ ] (اِخ ) علیائیة. از فِرَق غُلاة و اصحاب «علیأبن ذراع دوسی » یا «اسدی » هستند که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع ) را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده است . و با غُلاة دیگر از قبیل مخمسة و محمدیة در پاره ای از عقاید
عمار کنانیلغتنامه دهخداعمار کنانی . [ ع َم ْ ما رِ ک ِ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامربن مالک بن کنانةبن قیس بن حصین بن وذیم کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . وی از قبیله ٔبنی ثعلبةبن عوف بن حارثةبن عامربن یام بن عنس بن مالک عنسی ، و حلیف بنی مخزوم بود و مادرش «سمیه » مولای بنی مخزوم بوده است
غلاةلغتنامه دهخداغلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شده است چنانکه در سوره ٔ نساء آیه ٔ 171 آمده : «یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم و لاتقولوا علی اﷲالا الحق