خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مدروس
/madrus/
معنی
۱. کهنه؛ فرسوده.
۲. بیرونق.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدروس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] madrus ۱. کهنه؛ فرسوده.۲. بیرونق.
-
مدروس
لغتنامه دهخدا
مدروس . [ م َ ] (ع ص ) کهنه شده . || جامه ٔ کهنه شده . (منتهی الارب )(آنندراج ). ثوب خَلَق . (اقرب الموارد). دِرْس . دریس .(متن اللغة) (غیاث اللغات ). || بی رونق . (غیاث اللغات ). نارایج . فراموش گشته . متروک : قریب سی سال بوده تا ایشان در دست دیلمان...
-
مدروس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) کهنه ، فرسوده شده .
-
مدروس
دیکشنری عربی به فارسی
از روي مطالعه , دانسته , عمدي , تعمدي , از پيش اماده شده , انديشمند , باملا حظه , بافکر , فکور , متفکر , انديشناک
-
واژههای مشابه
-
مدروس شدن
لغتنامه دهخدا
مدروس شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مدروس گشتن . مدروس گردیدن . متروک و بی رونق شدن . از رواج افتادن وفراموش گشتن : و آن حکم و مواعظ... خود مدروس شود. (کلیله و دمنه ). رجوع به مدروس گشتن شود.
-
مدروس کردن
لغتنامه دهخدا
مدروس کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مدروس گرداندن . از بین بردن . خراب و ویران و فرسوده کردن . محو و ناپدید ساختن . || ناپدید کردن . || کهنه کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مدروس گشتن
لغتنامه دهخدا
مدروس گشتن . [ م َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فرسوده و کهنه شدن . متروک و بی رونق شدن . || مطموس و محو و ناپدید شدن . از بین رفتن : چه وقایع و حوادث به مرور شهور ایام و امتداد دهور و اعوام آن را مدروس و مطموس می گرداند. (رشیدی ). کسانی که شهرها و دیه ها و ...
-
مدروس ماندن
لغتنامه دهخدا
مدروس ماندن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) مدروس شدن . (فرهنگ فارسی معین ). متروک ماندن : مسالک ممالک که از تغلب دزدان و تعدی قطاع طریق مهجور و مدروس مانده بود. (المعجم از فرهنگ فارسی معین ). || مدروس کردن . محو و ویران گرداندن .
-
جستوجو در متن
-
از روی مطالعه
دیکشنری فارسی به عربی
مدروس
-
دانسته
دیکشنری فارسی به عربی
مدروس
-
تعمدی
دیکشنری فارسی به عربی
مدروس
-
از پیش اماده شده
دیکشنری فارسی به عربی
مدروس
-
اندیشمند
دیکشنری فارسی به عربی
مدروس , مفکر