مرایفةلغتنامه دهخدامرایفة. [ م ُ ی َ ف َ ] (ع مص ) تهمت کردن و تهمت ورزیدن . (منتهی الارب ): رایف للظنة؛ قارفها و طنف لها. (متن اللغة) (اقرب الموارد).
مرافاءةلغتنامه دهخدامرافاءة. [ م ُ ف َ ءَ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || وداد و دوستی ورزیدن در معامله . (از متن اللغة). دوستانه و با سازواری معامله کردن : رافأه فی البیع؛ حاباه فیه و داراه . (از اقرب الموارد).
مرافاةلغتنامه دهخدامرافاة. [ م ُ ] (ع مص ) مدارا نمودن . (منتهی الارب ). موافقت کردن و سازواری نمودن . (از ناظم الاطباء): رافاه ؛ حاباه و داراه . (متن اللغة). موافقت کردن . رِفاء. (از اقرب الموارد).