مرقعدارلغتنامه دهخدامرقعدار. [ م ُ رَق ْ ق َ ] (نف مرکب ) مرقع دارنده . دارنده ٔ مرقع. کسی که مرقع به تن کند. مرقع پوشنده . مرقعپوش : روزی مرقعداری از راه رسید. (اسرارالتوحید ص 199).- مرقعدار ابلیس ؛ طایفه ٔ ش
خشن خولغتنامه دهخداخشن خو. [ خ َ ش ِ ](ص مرکب ) بدخو. تندخو. بداخلاق . عصبانی : از آن در خرقه ٔ آدم خشن خویی که در باطن مرقعدار ابلیسی ملمعپوش شیطانی .خاقانی .
ملمعپوشلغتنامه دهخداملمعپوش . [ م ُ ل َم ْ م َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ٔ رنگارنگ پوشد. پوشنده ٔ لباس خوشرنگ و فریبنده : از آن در خرقه ٔ آدم خشن خویی که در باطن مرقعدار ابلیسی ملمعپوش شیطانی .خاقانی .