مرتنةلغتنامه دهخدامرتنة. [ م ِ ت َ ن َ / م ُ رَت ْ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) نان روغنی پیه آمیخته . (از منتهی الارب ). نان پیه آمیخته . (ناظم الاطباء). || خبزةالمشحمة. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). یا آن مرثنه است . (از متن اللغة).
مرثنةلغتنامه دهخدامرثنة. [ م ُ رَث ْ ث َ ن َ ] (ع ص ) أرض مرثنة؛ مرثونة. (منتهی الارب ). زمینی که قطرات باران متناوب (رثان ) بدان رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مرثونةلغتنامه دهخدامرثونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) أرض مرثونه ؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ). زمین رثان رسیده . مرثنة. (از اقرب الموارد). رجوع به مرثنة و رثان شود.
مریطانلغتنامه دهخدامریطان . [ م َ ] (ع اِ) دو رگ است در بدن . واحد آن مریط. (از اقرب الموارد). رجوع به مریط شود.
بخور مورسکرلغتنامه دهخدابخور مورسکر. [ ب َ / ب ُ رِ رِک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (یعنی بخور مردم مریطانی ، یا بخور مریطانی ) یقطوم . بخورالبربر. سرغنت . بخور مورشکة. او سرغنید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بخورالبربر و یا سرغنت شود.