مسترعفلغتنامه دهخدامسترعف . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرعاف . اسب درگذرنده از اسبان و پیش شونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استرعاف شود.
مصطرفلغتنامه دهخدامصطرف . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اصطراف . برگردنده در کسب چیزی . (از منتهی الارب ). مشغول و ساعی و کارکن . (ناظم الاطباء).
مسترولغتنامه دهخدامسترو. [ م َ ت َ ] (اِ) نوع دوم مازریون که آن را هفت برگ خامالا نیز خوانند. (الفاظ الادویه ). خامالا، که نوعی از مازریون باشد. (از برهان ).
مشترفلغتنامه دهخدامشترف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) فرس مشترف ؛ اسب بلندخلقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افراخته و بر پای خاسته . فرس مشترف ؛ اسب بلندخلقت و دراز. (ناظم الاطباء).