مستملیلغتنامه دهخدامستملی . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) (الَ ...) ابراهیم بن احمد بلخی مستملی از فضلای قرن چهارم بلخ که به سال 376 هَ . ق . درگذشته است . او راست : معجم الشیوخ . (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 22</spa
مستملیلغتنامه دهخدامستملی . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) (الَ ...) ابوابراهیم اسماعیل بن محمدبن عبداﷲ المستملی البخاری . او راست : شرح «التعرف لمذهب التصوف » از ابوبکربن ابی اسحاق محمدبن ابراهیم بن یعقوب البخاری الکلاباذی به فارسی .
مستملیلغتنامه دهخدامستملی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستمل . نعت فاعلی از استملاء. املاء پرسنده . و املاء خواهنده . (ازمنتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استملاء شود.
صالح مستملیلغتنامه دهخداصالح مستملی . [ ل ِ ح ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح حجازی ... شود.
مشتمالچیلغتنامه دهخدامشتمالچی . [ م ُ ] (ص مرکب ) آن که در حمام مشتمال دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که شغل وی مشتمال دادن کسان در حمام و زورخانه و دیگر جای باشد.
مشتمالیلغتنامه دهخدامشتمالی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) دلاکی کردن ، یعنی مالیدن اندام به مشت و آن را به زبان هندی چپی گویند. (آنندراج ) : سالکان از سر لگدکوب حوادث میشوندماندگان راه را از مشتمالی چاره نیست .محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
مستمیللغتنامه دهخدامستمیل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمالة. مایل و خم شونده . (از اقرب الموارد). || عطف و توجه کسی را خواهنده . || مایل کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استمالة شود.
صالح مستملیلغتنامه دهخداصالح مستملی . [ ل ِ ح ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح حجازی ... شود.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ مستملی . او راست : شرح تعرف لمذهب التصوف .
اعورلغتنامه دهخدااعور. [ اَع ْ وَ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن عبداﷲ مستملی همدانی مکنی به ابواسحاق ، به این نام شهرت دارد. وی بسال 355 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ).
جرکانیلغتنامه دهخداجرکانی . [ ج َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن معروف مکنی به ابوالعباس . خطیبی بود بجرکان . وی مستملی (محرر) ابوبکر اسماعیلی بود. (از معجم البلدان ). و رجوع به لباب الانساب شود.
صالح مستملیلغتنامه دهخداصالح مستملی . [ ل ِ ح ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح حجازی ... شود.