لغتنامه دهخدا
ماشی . (ع ص ) رونده و در حدیث است : اِن لِلحاج الماشی بکل خطو سبعماءة حسنة. (منتهی الارب ). رونده . (آنندراج ). به سرعت راه رونده . (ناظم الاطباء). اسم فاعل است و جمع آن مشاة و ماشون و مؤنث آن ماشیة است . (از اقرب الموارد). رونده . ج ، مشاة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || س