مصمئکلغتنامه دهخدامصمئک . [ م ُ م َ ءِک ک ] (ع ص ) ترشده از باران . (ناظم الاطباء). و رجوع به مصمئکة شود.
مصمقلغتنامه دهخدامصمق . [ م ُ ص َم ْ م ِ ] (ع ص ) حیرت زده ای که نخورد و ننوشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مصمغلغتنامه دهخدامصمغ. [ م ُ ص َم ْ م َ ] (ع ص ) حبر مصمغ؛ سیاهی با صمغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرکب صمغی . (ناظم الاطباء). سیاهی به صمغ آمیخته . صمغی . به صمغ آلوده . (یادداشت مؤلف ).
مسموکلغتنامه دهخدامسموک . [ م َ ] (ع ص ) دراز و بلند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رسن استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مسماکلغتنامه دهخدامسماک . [ م ِ ] (ع اِ) چوب دوشاخه که خرگاه را به وی درواکنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گاو سر. (ناظم الاطباء).
مصمئکةلغتنامه دهخدامصمئکة. [ م ُ م َ ءِک ْ ک َ ] (ع ص ) زمین ترشده از باران . (آنندراج ). نعت فاعلی از اِصْمِئْکاک .گویند: الارض مصمئکة و السماء مستویة؛ یعنی زمین تر است از باران و آسمان لایق باران . (از منتهی الارب ).
مصمئکةلغتنامه دهخدامصمئکة. [ م ُ م َ ءِک ْ ک َ ] (ع ص ) زمین ترشده از باران . (آنندراج ). نعت فاعلی از اِصْمِئْکاک .گویند: الارض مصمئکة و السماء مستویة؛ یعنی زمین تر است از باران و آسمان لایق باران . (از منتهی الارب ).