مصونیتلغتنامه دهخدامصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است از تعرض و تعقیب قضایی مگر آنگاه که مجلس از او سلب مصونیت کند.- مصو
مصونیتفرهنگ فارسی عمید۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.
کارکنان دیپلماتdiplomatic staffواژههای مصوب فرهنگستانکارکنان نمایندگی سیاسی یا نمایندگی خاص که از مصونیت سیاسی برخوردارند
معاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ودن، ازهفت دولت آزادبودن، ازهرقیدی آزاد بودن، مصونیت سیاسی داشتن، آزاد بودن معاف شدن، بهانه داشتن، تقصیر را بهگردندیگری انداختن
نائب سفارتلغتنامه دهخدانائب سفارت . [ ءِ ب ِ س ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) دبیر. کارمند سفارتخانه که مانند وزیر مختار وسفیرکبیر دارای مصونیت سیاسی است و در غیاب آنها میتواند کاردار (شارژدافر) بشود. (فرهنگستان ایران ).
مصونیتلغتنامه دهخدامصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است از تعرض و تعقیب قضایی مگر آنگاه که مجلس از او سلب مصونیت کند.- مصو
مصونیتفرهنگ فارسی عمید۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.
مصونیتلغتنامه دهخدامصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است از تعرض و تعقیب قضایی مگر آنگاه که مجلس از او سلب مصونیت کند.- مصو
مصونیتفرهنگ فارسی عمید۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.